کشفی تازه: تجربه‌ای دنج و آرام‌بخش در دل خشن‌ترین بازی سال

بعد از یک روز کاری طولانی، بازی‌های ویدیویی می‌تونن راه فوق‌العاده‌ای برای آرامش باشن.
می‌تونی با پخش موسیقی، بی‌هدف در مناظر چشم‌نواز رانندگی کنی.
می‌تونی توی دورافتاده‌ترین کوه‌ها به ماهیگیری بری.
یا می‌تونی با چیدن وسایل، خونه‌ رؤیایی‌ت رو بسازی.

یا — اینو در نظر بگیر — می‌شه با وحشت‌های زنده و غیرزنده‌ی یک سرزمین جهش‌یافته‌ی ماورایی روبه‌رو شد، درست در قلب چرنوبیل. عالیه.

شاید Stalker 2 در واقع یک بازی آرامش‌بخش باشد.

اگر هرگز نسخه اصلی Stalker را بازی نکرده اید، اما طرفدار Metro: Exodus هستید یا به دنبال یک بازی جدید برای تجربه میگردید،Stalker 2: Heart of Chornobyl میتواند توجه شمارا جلب کند. این بازی جهان‌باز درباره‌ بقا در «زون» است؛ منطقه‌ای که از چند بخش تشکیل شده و کاملاً درگیر تشعشعات رادیواکتیو، پدیده‌های غیرعادی و جهش‌یافته‌هاست. بازی به‌خاطر فضای خشن و بی‌رحمش در مواجهه با تهدیدها، شهرت زیادی دارد.

و به همین دلیل، به‌طور طبیعی تبدیل میشود به رسم آرامش‌بخش و ریلکسی بعد از یک روز کاری . بازی را اجرا کنید، راهی کشف مکان‌های مختلف یا انجام ماموریت‌ها شوید و به صدای طبیعت گوش دهید (هرچند گهگاه صدای جیغ‌های شبیه بانشی از دور به گوش می‌رسد).

چیزی در چرخه‌ی گیم‌پلی این بازی وجود دارد که باعث می‌شود حس آرامش‌بخشی ایجاد کند، حتی با اینکه خود بازی اصلاً آرام و ساده نیست. امکان پرسه زدن با سرعت دلخواه، مدیریت کوله‌پشتی کوچک پر از غنائم جمع‌آوری‌شده، و توقف کنار آتش‌های کمپ پراکنده روی نقشه برای نشستن و نواختن گیتار، از ویژگی‌های دوست‌داشتنی این تجربه است. البته گاهی چیزهایی مزاحم می‌شوند که هیچ چیزی برایشان لذت‌بخش‌تر از کشتن بازیکن نیست، اما کمی خطر به معنی از دست دادن حس دنج بودن نیست.

بدون برنامه، بدون انتظار

چیزی که باعث می‌شود Stalker 2 حس آرامش‌بخش‌تری داشته باشد، این است که نیازی به برنامه‌ریزی از پیش نیست. لازم نیست نگران مقصد یا هدف خاصی بود؛ فقط کافی‌ست یک جهت انتخاب شود و به دل ماجراجویی رفت، یا یک مأموریت دنبال شود و هر کاری که در مسیر پیش می‌آید، انجام شود.
البته، در مسیر با پدیده‌های غیرعادی، غارها، هیولاها و آن جیغ‌های عجیب و ترسناک بانشی هم مواجه خواهد شد، اما جای نگرانی نیست.
داستان اصلی وجود دارد، اما آن‌چنان سنگین یا فشارآور نیست. نه دشمن بزرگی مدام در تعقیب است، و نه بازی بازیکن را به زور به مسیر خاصی می‌کشاند. در حالی‌ که بسیاری از بازی‌های جهان‌باز اجازه‌ گشت‌وگذار آزادانه را می‌دهند، Stalker 2 حال‌وهوایی به‌مراتب راحت‌تر و رها‌تر دارد.

حتی با وجود دنیایی خطرناک و غیرقابل‌پیش‌بینی، همین ویژگی است که باعث می‌شود تجربه‌ بازی آرامش‌بخش باشد. وقتی هیچ انتظاری وجود ندارد، نگرانی خاصی هم نیست — فقط باید دید در مسیر چه چیزی پیش می‌آید و از آن لذت برد. نقشه‌ بازی با وجود فضای وحشتناک، زیبایی خاصی دارد و هیچ حس تهدید جهانی قریب‌الوقوع یا مأموریت‌های سنگین و نفس‌گیر در آن احساس نمی‌شود؛ فقط آزادی عمل است و کنجکاوی نسبت به پدیده‌های عجیب و غریب مسیر. حتی در مواجهه با ترس، این حس آرامش بیشتر از چیزی است که بسیاری از بازی‌ها با حجم بالای توجه و درگیری از بازیکن طلب می‌کنند.

و بعد نوبت به «مزارع خشخاش»می رسد؛ جایی که بلافاصله استرس ناشی از تهدید دائمی و توقف‌ناپذیر مرگ به‌واسطه‌ پرواز گلبرگ‌ها در هوا، همه‌چیز را تحت‌تأثیر قرار داد. چند مخفی‌گاه در آن‌جا باقی مانده که باید برایشان برگشت، اما هیچ تمایلی برای بازگشت به آن منطقه وجود ندارد.

در نهایت، Stalker 2 شاید ظاهرش شبیه کلاس بقا در آخرالزمان باشه، ولی در باطن می‌تونه یه تعطیلات دنج باشه — از نوعی که وسطش با هیولا درگیر می‌شی، توی مه غلیظ راه گم می‌کنی، و گلبرگ‌ها قصد جونت رو دارن. اما خب، کی گفته آرامش همیشه باید توی کلبه جنگلی و با لیوان چای باشه؟ گاهی هم وسط یک منطقه آلوده به رادیواکتیو، کنار آتیش، با یه گیتار زنگ‌زده، اون حس آرامش واقعی پیداش می‌شه. فقط یادت باشه همیشه ضدگاز همراهت باشه… و شاید یه دعا.

آیا این نوشته برایتان مفید بود؟

RaMonarch

دیدگاهتان را بنویسید